مرور خاطراتت

چه شیرین است و

چه زیبا

لبخند بر لبانم می نشاند و

در پسش

اهی جان سوز

لعنت به عشق دروغت

که هر روز ...

برایم فریادش میزدی

زبانم نمی چرخد اسمت را بگویم

به گمانم عاشقت شده ام !

اجازه هست؟ ...

صدایت بزنم "عشقم"؟

کاش بچه بودم

و ...

غافل از همه ی غم ها

یک دل سیر

می خندیدم

این روز ها همه دکترند!!!

خوب حالت را می فهمند

حواست باشد ...

تا

در ناخوشی ها

داروی اشتباهی تجویز نکنند

این روز ها ...

همه !!!

چــــــــــه "مشکوکانه" مهربانند

این روزها...

تو خواب و بیداری

جلوی چشمامی ...

دوباره برگشتی

داغونتر و عاشقترم کردی

این روزها ...

فکرم

فقط تویی ...

این روزها همه عاشقند

اما ...

در نقاب عشق

شده ام مثل کبریت

الان هستم ...

چند دقیقه بعد

با حرفهایت...

آتشم میزنی

می گن فقط عشق، عشق اول!

می گن بشنو ولی باور نکن!

اما من می گم بشنو و باور کن

اگه عشق اولت رفت و تنهات گذاشت ...

اگه دوباره عاشق شدی ...

اون وقته که رفتارای عشق جدیدت رو ...

با رفتارای عشق قدیمیت ...

مقایسه میکنی

دعا میکنم هیچ وقت تنهات نذاره...

چند روز پیش خوابتو  دیدم

برگشته بودی ...

تهدیدم کردی که دیگه برات شارژ نمی گیرم ...

نامرد ...

چند بار ازت شارژ خواستم؟

من نمی دانم بعد از تو

قسمت چه کسی خواهم شد

و کسی که قسمت من می شود ...

قسمت کی نشده

بعضی وقت ها چیزی می نویسی

فقط برای یک نفر ...

اما دلت می گیرد

که هر کسی ممکن است بخواند

جز آن یک نفر...

کاش بار اول که به دوستیمان نه گفتم

تا آخر پای آن نه می ماندم

کاش دوباره سراغت را نمی گرفتم

کاش دلم نمی لرزید

لعنت بر من و این دل

که ...

هم تو را گرفتار کردم

و هم ...

خودم را شیطانی

من عشق را برای اولین بار

با تو آموختم ...

آموزگار مهربانم

کاش تا ابد

کنارم می ماندی

کاش ...

تو که بودی

غمی نداشتم

جز دوریت...

با رفتنت اتشم زدی